گلسا عسلیگلسا عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

گلسا جون ما

پیک نیک

پنجشنبه 92/6/7 بابایی با دوستش رفتن شورمست من وشما رسوندن خونه مامان جون قرار بود فردا بامامانی اینا بریم سر باغشون ولی عمو جون مهدی اینا اومدن شمال وما دیگه نرفتیم عوضش صبح جمعه عمو وزن عمو ورضا اومدن دنبالمون وبا هم رفتیم جنگل شهید زارع اونجا کلی خوش گذروندیم با هم قایم موشک بازی کردیم عکس گرفتیم وکلی تمشک چیدیم حالاتوی عکسا معلومه نمی دونم شما توی این سوراخ چی دیدین که همین طور دارین انگولکش می کنین   توی این عکس هم من وعمومهدی داریم تمشک می چینیم پر از تمشک بود اونجا وااااای یعنی اونقدر تمشک داشت که عمو مهدی دست نمیکشید از کندن تمشک هر چی بهش می گفتیم بیا ماداریم میمیریم از گرما نمیومد وای وای وا...
9 شهريور 1392

تولد رضا جون تهران

  از دوشنبه ٩٢/٥/٢١ رفتیم تهران به مناسبت تولد رضا جون اونجا شما ورضا دیگه تا می تونستین بازی کردین هر روز غروب می بردیمتون پارک های مختلف  سه شنبه پارک پلیس چهارشنبه پارک سرخ سر وپنج شنبه یه پارک توی حکیمیه     . توی این عکس شما اولین باریه رفتی بالای این سرسره بزرگه بزور وباکمک رضا رفتی بالا واز اون بالا دیگه نفهمیدم چطوری اومدی پایین  کلی پیچ خوردی شوت شدی پایین هم ترسیدم و هم خندم گرفته بود خودتم ترسیدی می خواستی گریه کنی ولی چون ما داشتیم می خندیدیم دیگه گریه نکردی    توی پارک پلیس چند تا خانم صورت بچه ها رو گریم میکردن ومن هم تصمیم گرفتم  صورت قشنگت  رو پروانه ...
5 شهريور 1392

نقاشی

ا  وا  دستم رنگی شد یک نقاشی بسیار جالب از این نقاش بزرگ   با قلمو اصلا حال نمیده با دست بهتره  اه با دستم دیگه حال نمیده بزار کلا با جاش نقاشی بکشم فکر کنم کارم راحتتر بشه   نه مثل اینکه با جاشم نمیشه بزار خود رنگا رو درارم  بکشم رو دیوارفکرکنم بهتر وپر رنگتر بشه ...
5 شهريور 1392